عشق ما اسماعشق ما اسما، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

اسما پرنسس کوچولوی ما

مریضی دخملی ودل پرازغصه ما

فرشته من  چندوقتی بودکه سرماخورده بودی چندبارم دکتررفتیم یه کم بهترشده بودی ولی یه شب که تبم داشتی نصفه شب با حالت خفگی ازخواب بیدارشدی نمیتونستی نفس بکشی.من وبابایی داشتیم ازترس میمردیم سرفه های وحشتناکی میکردی خیلی صحنه های بدی بود خلاصه رفتیم دکترو گفتن که باید حتما بستری شی واکسیژن بهت وصل کنن.الهی قربونت برم دلم داشت ازغصه میترکید وقتی روتخت بیمارستان خوابیده بودی وسرم واکسیژن بهت وصل بود سختترین ثانیه های زندگیم بوداونروز الهی بمیرم انقدربیحال وبی رمق بودی چشمای خوشگلتونمیتونستی بازنگه داری.خیلی سخت بوداسما قول بده دیگه هیچ وقت مریض نشی مامانی من میمیرم به خدا  الهی بمیرم برات  الهی که به حق علی اصغ...
13 آذر 1392

11ماهگی پرنسس کوچولو

11ماهه شدی عشقم هورراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خوشگلم 11ماهگیت مبارک نفسم.خیلی شیطون شدی وکلی ازدستت میخندیم بس که کارای بامزه میکنی چندقدم بدون کمک میری ومیخوری زمین واااااای غش میکنم مامان  همه کابینتا وکشوهاروخالی میکنی وتا میگم اسما اومدم فرارمیکنی.بابامیثم که این روزا دیگه دیوونه واروعاشقانه مست کاراوخنده هاوشیطونیای توئه.همش میگه زندگی یعنی اسما عشق یعنی اسما نفس یعنی اسمااااااااااااااا......منم که عاششششششششششششششششق شمادوتام میمیرم براتون خدایا ممنونم ازت به خاطر این همه خوشبختی.......... داری آفتاب میگیری عشقم عاشق تاب بازیوپارکی جوجه با بابایی توتراس کباب میخورد...
13 آذر 1392

محرم وعزاداری

دخترم عزیزم امیدم همه زندگیم ماه عزاداری آقامون رسیدومن نذرداشتم که لباس سقایی بپوشونم بهت وبریم عزاداری.روزهمایش شیرخوارگان باهم رفتیم مصلا وتوخیلی خانوم بودی اصلا اذیت نکردی قربونت برم. اینم عکسات عزیزدلم من تورو ازکرم آقام امام حسین ولطف آقام ابوالفضل دارم.توهدیه خانوم فاطمه زهرایی گلم.خدایا به حق 6ماهه امام حسین به مظلومیت مادرش رباب دامن همه آرزومندارو بایه اولادسالم وصالح سبزکن الهی امیییییییییییییییییین....         ...
13 آذر 1392

10ماهگی پرنسس کوچولو

عزیزدلم،دخترقشنگم 10ماهه که زندگیم باوجودت رنگ وبوی دیگه ای داره.10ماهه که شب وروز لحظه به لحظه باهاتم. بابایی دیوونه واردوستت داره کافیه فقط یه اخ کوچولوبگی بابامیمیره وزنده میشه توهم عاشق بابامیثمی وقتی میاددیگه بغل هیچ کس نمیری  تازگیا قهرمیکنی همش کلی بایدنازتوبکشم تا بیای بغلم واروم شی.این ماه خیلی مریض شدی الانم شدید سرماخوردی وصدات گرفته الهی بمیرم برات عزیزم  ایشون دکترثاقب دکتربچگیای مامانه که شماهم الان پیشش میری ماااااااااااااااااااااااااهه 10ماهگیت مبارک عشقم  عاشق آینه ای همش میری خودتوبوس میکنی الهی فدات شم رفتیم شام بخوریم کشتی مارو بس که فضولی کردی تازگیا خیلی...
1 آبان 1392

عشق بزرگ من

چقدر آرامم دخترکم که تو هستی... که کنارمی وهمیشه درقلب منی... به معصومیت کودکانه ات قسم،بیشتراز هرمادردیگری عاشقت هستم...باورکن بعدازدردی شیرین پابه این دنیا گذاشتی وهمه دنیای من شدی... دغدغه هرروز من بودن توست... نفس کشیدنت... ایستادنت... خندیدنت... لحظه به لحظه کنارم قدمیکشی وبزرگ میشوی... دخترکم،عزیزکم دستهای کوچکت رامیگیرم تابلندشوی،راه بروی...تمام لذت زندگیم همین است میخواهم آغوشم مادرانه ترین آغوش دنیاباشدبرای تو... میخواهم به تویادبدهم کلمه کلمه عشق را،زندگی را... مادربودن شیرین است،آنقدرکه حتی فکرکردن به نوازش صورت پاک ومعصوم تومرا میبردتا اوج...       &...
18 مهر 1392

شیطون بلای مامان

اول ازهمه خاله های مهربون ممنونیم که به ماسرزدین ونگران حال عروسک مابودین دخترکم یک هفته مریض بودی واصلا حال نداشتی.3روز تب شدیدوبعدش دونه های قرمزتوصورت وبدنت که دکترگفت یه ویروسه خیلی بی حال بودی وهیچی نمیخوردی،همش بی تابی وگریه میکردی الهی مامان بمیره برات من وبابایی داغون بودیم تواین یه هفته عزیزدلم ازخدامیخوام همیشه سالم وسرحال باشی فدات شم اینم چندتا عکس  فرشته کوچولوی من خییییییییییییییییییییییلی شیطون شدی همش کارای خطرناک میکنی،خیلیم لجبازوجیغ جیغوشدی.فقط دنبال پریز برق وسیم وچیزای خطرناکی خیلی نگرانتم مامانی تامیبینی دارم میام سراغت،فرار میکنی وجیغ میزنی... کلی کارجدید یادگرفتی بای بای میکنی،وقتی میگم سلا...
18 مهر 1392

روزهای دلتنگی

دخترم،فرشته کوچولوی من این روزا همش دلم واسه وقتی که تودل مامان بودی تنگ میشه هرچند الان که کنارمی  وهرروزبزرگترو خانومترمیشی بیشترلذت میبرم ولی اون تکوناوشیطونیات تودل مامان خیلی شیرین ولذت بخش بود. چندروزیه که مریض شدی وبه شدت تب داری،باهرناله وگریت میمیرم وزنده میشم.الهی بمیرم برات که اصلا حوصله نداری وداری ازتب میسوزی دکترگفت یه ویروسه چندروزم طول میکشه تاخوب شه ولی من طاقت ندارم مامانی تورو تواین حال ببینم.... الهی بمیرم برات که انقدربی حالی       ...
5 مهر 1392