حسرت داشتنت
عشق مامان روزهای زیادی حسرت بغل کردن وبوسیدنتو داشتیم هنوزواسه اومدنت دیرنشده بودولی شنیدن صدای قشنگت توخونمون ارزوبودواسمون.باشنیدن خبراومدن هرنی نی کوچولویی توخانواده به هم میریختیم وازخدا عاجزانه میخواستیم که به ماهم نی نی بده خیلی ناامید بودیم مشکلات زیادی داشتیم بابایی محرم سال 90 رفت کربلا خیلی ناامیدودلشکسته رفت ولی بادست پربرگشت اره دخترم توهدیه اقام ابوالفضلی توتحفه امام حسینی خدایاشکرت.....
نویسنده :
مامان اسما
15:45